سونو nt
سلام قربونت برم
خیلی وقت بود که برات چیزی ننوشته بودم آخه عزیزدلم مامان حسابی مریض بودو همش نگران تو بود که نکنه حال توهم خوب نباشه آخه مامان رفت دکتر و آقای دکتر هم حسابی بهش آمپول داد برای همین مامان نگران بود که نکنه خدای نکرده آمپول ها روی تو اثر بدی بذاره ولی الان کلی حالم بهتره و می دونم که تو هم حالت خوبه و داری تو دل مامان حسابی شیطونی می کنی
26 دی تولد بابا بود ویک روز مهم
من و بابا 26 دی صبح زود از خواب بیدار شدیم و رفتیم سونوگرافی تا شما رو ببینیم و از سلامتت مطمئن بشیم خلاصه رفتیم و شما رو کخ حسابی مشغول بازی بودی رو دیدیم الهی من قربون اون دستای کوچیکت بشم که داشتی چشمات رو می مالیدی دکتر گفت که تو حالت کاملا خوبه و قلبت هم 152 بار میزنه
بابا با من شرط بسته بود که شما آقا پسر هستی، آقای دکتر هم حرف بابایی رو تایید کرد و گفت شما یک گل پسر مامانی دوست داشتنی هستی.
هردومون خیلی خوشحال شدیم بابا رضا که از هولش زنگ زد و به همه گفت که تو گل پسری هرچی هم بهش گفتم تا سونو بعدی صبر کنه که مطمئن بشیم قبول نکرد که نکرد
عزیزم خیلی خوشحالم که تو سالم و سرحالی
بدون که مامان و بابات عاشقتن و همه کار می کنن تا وقتی تو به این دنیا اومدی صحیح و سالم باشی راستی تو الان تقریبا این شکلی هستی