عزیز دلم سلام 

20 آذر بهترین روز مامان شادی و بابا رضا بود ما رفتیم و قلب نازت رو دیدیم 

وای خدایا خیلی ناز بودی و قلبت 122 بار در دقیقه می زد بابا رضا کلی ذوق کرد ولی من خیلی بیشتر ذوق کردم و همش ذوق کردم و می خندیدم بابا رضا کلی دعوام کرد و گفت چقدر ندید و بدید هستی و از این حرفهاااااااااااااااااااااا

بابا رضا هم هی سعی می کرد به روی خودش نیاره ولی کلی خوشحال بودددددددددددددددقلب

شب هم دایی شاپور و زن و بچه اش اومدن خونمون و یک عالم برام پسته آوردن و گفتند بخورم تا تو جون بگیری و قوی بشی

عزیزم قول بده و زود بزرگ بشی وبیایی پیش مامان و بابا 

دوستت دارم  خیلی زیاد عزیز دل مامانلبخند