همه دنيا براي تو
دنيا را برايت عاشقانه مي خواهم
تو با شكوه آمدي محمدسام عزيزم با تولدت خدارا بيشتر شناختم و با تمام وجود اورا درآغوش گرفتم تولد تو براي من به رخ كشيدن شكوه و جلال خدا بود و من درك كردم لحظه زيباي پيدايشت را
بدان كه همه دنيا را من براي تو ميخواهم روزي هزاران بار از خدا برايت سلامتي خواستارم وهرباري كه در آغوشت ميگيرم و ريه هايم را پراز بوي تو مي كنم از خدا بابت اين هديه اش تشكر ميكنم
روزهايي كه دربيمارستان به خاطر زردي بستري بودي تازه فهميدم چقدر به وجودت احتياج دارم تورو خودخواهانه ميخواهم لحظه هاي كودكي ات را با تمام وجودم ميبلعم
كاش اين روزهاتمام نشود، همه كارهايت را هزاربار بهخاطر ميسپارم دست خوردن هاي پرسروصدايت، نگاه هاي بيقرارت، خنده هاي از ته
دلت و غرغرهاي گاه و بيگاهت را.......
گاهي وقت ها به زندگي لعنت ميفرستم كه انقدر با سرعت ميگذرد دلم ميخواهد فرياد بزنم دنيا كمي آهسته تر به كجا چنين شتابان بگذارمن و پسرم كمي بيشتر از اينها با هم خلوت كنيم ولي افسوس كه مي دانم نميشود زندگي كمي فقط كمي بيرحم است و بخاطركسي صبر نميكند ولي من از او شكست نمي خورم من اين روزها را با لذت ميگذرانم تا بعدها دلم نسوزد
محمدسام نميدانم سرنوشت براي ما چه بازيهايي درنظر دارد ولي اين را ميدانم كه درهر لحظه از زندگيت چه دركنارت باشم يا نباشم برايت نزد خداوند دست به دعايم شايد به حرمت مادربودنم دعايم مقبول باشد
دوستت دارم اي تكه اي ازجانم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی